بر دیوارِ این شهر
نوشته ای نیست
جز جهل
پیوندی نیست
جز فریب
و یادی نیست
جز رنجِ بسیار
بر منِ قربانی شده ی دیروز
بر دیوارِ این شهر
هر چه هست
نیرنگ است و خدعه
برای بلعیدن من و تو
به اشک و آه و حسرت و نفرین
بر دیوارِ این شهر
هر چه می بینی
عادات دیرینِ اشتباه است
که هزار گونه ی تزویر
به خود گرفته است
برای بستنِ خورشید
برای شکستنِ نور
و برای برچیدنِ ستاره
از هستیِ موجود!
نظرات شما عزیزان:
|